کاش

ای کاش میتوانستم تمام خون خودم رو قطره قطره گریه کنم چون هیچکس برای هیچ نبودنم هیچی نکرد...

هیچ

وقتی باور به هیچ می‌رسد
مفهوم ِ هیچ
به هیچ جا بند نمی‌شود.
بند، پاره
من ِ پاره
به بندِ پاره، بند
و پاره‌ها همه پتیاره
و تعلیق ِ جهان
با همین پاره‌هاست
که پا می‌گیرد.

به نام عشق و آزادی غم این خلق میخوردند

              ولی با دست خود مارا به قربانگاه میبردند

من یه درد مشترکم در نطفه خفه کن منو...

تیغ

میگن خدا مثل رگ گردن به ما نزدیکه ولی من بین خودمو رگ گردنم تیغ لازم دارم...