به نام عشق و آزادی غم این خلق میخوردند

              ولی با دست خود مارا به قربانگاه میبردند

من یه درد مشترکم در نطفه خفه کن منو...

تیغ

میگن خدا مثل رگ گردن به ما نزدیکه ولی من بین خودمو رگ گردنم تیغ لازم دارم...

افکار

با من بیا خواهم بردت به آنجا

.

.

.

.

.

به گورستان افکار پلاسیده ام...